داستان...پدرم زودتر به بهشت می رسد
داستان...پدرم زودتر به بهشت می رسد

 

پدرم زودتر به بهشت می رسد

 در قبرستانی دو قبر جدید در کنار هم کنده بودند. یکی متعلق به مردی ثروتمند بود و دیگری فقیر. پسر مرد ثروتمند بر سر قبر پدر نشسته بود و به پسر مرد فقیر می گفت: صندوقی که بدن پدرم را در آن گذاشته ایم سنگین و گرانقیمت است و سنگی از جنس اعلا و فیروزه کاری شده برای پدرم کنده کاری کرده ایم و فرش و قالی های رنگین روی آن انداخته ایم، اما شما چه؟ همین دو مشت خاک را روی پدرتان ریخته اید.

پسر درویش سخنان را شنید و گفت: تا پدر تو از زیر آن سنگ های سنگین به خودش بجنبد پدر من به بهشت رسیده است!

مرد درویش که بارِ ستم فاقه* کشید

به درِ مرگ همانا که سبکبار آید

به همه حال اسیری که ز بندی برهد

بهتر از حال امیری که گرفتار آید

********************

خر که کمتر نهند بر وى بار

بى شک آسوده تر کند رفتار

پی نوشت:
*فاقه به معنای فقر و تنگدستی است


منبع: بازنویسی حکایت شماره 18 گلستان سعدی از باب هفتم در تاثیر تربیت. به نقل از سایت گنجور



موضوعات: متفرقه , ,
[ 2 / 2 / 1394 ] [ 13 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 2507 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
نظرات این مطلب

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







آخرین مطالب
فطرس (1395/02/22 )
مولا (1394/11/20 )
یا... (1394/11/05 )
ای مسیح من... (1394/10/21 )
کبوترانه (1394/10/13 )