برخـیز که پور مرتضـی می آید
ســر لشــگر شـاه کـربـلا می آید
عباس که انتظار او داشت حسین
امروز به صد شور و نوا مــی آید
میلاد حضرت ابوالفضل و روز جانباز مبارک
فطرس، پرش شکست، شفا دادی و پرید
من که دلم شکسته چه خاکی به سر کنم؟!
دیدم كه نوشته ست به سر درب كلیسا
یا حضرت مریم و یا حضرت عیسی
در زیر صلیبی كه مسیح است بر آن دار
جمع اند گروهی همگی عاشق آن یار
یعنی كه گرفتار تواند هر چه كه هستند
از عشق تو و از می ایمان تو مستند
یا منتظرند تا كه تو یك روز بیایی
وصل آید و پایان شود ایام جدایی
ما نیز به حق منتظر صاحب خویشیم
نه راهب دیریم و نه آن مرد كشیشیم
ما نیز گرفتار مسیحی دگر هستیم
چون جمعه شود منتظر یك خبر هستیم
شاید كه همین جمعه بود جمعه ی دیدار
وان ماه شود از پس آن پرده پدیدار
آخر بشود صبر و دمد صبح رهایی
با مهدی ما،حضرت عیسی! تو بیایی...
درختان کاج از هر روز زیباترن و جهانیان شادمان
قرن ها می گذرد و فرزند مریم چشم به راه توست...
تا به محراب درآیی...
جمله «لا یوم کیومک یا اباعبدالله» از کیست؟
امام باقر علیهالسلام به نقل از جدشان میفرمایند:
روزی امام حسین(ع) به نزد امام حسن(ع) آمد، وقتی چشمش به برادر افتاد گریه کرد، امام حسن(ع) از برادرش علت گریه کردن را جویا شد. امام حسین(ع) فرمود: گریه ام برای رفتار بدی است که با تو میشود. امام حسن فرمود: ظلم و ستمی که بر من میشود همین زهری است که به من داده میشود و به سبب آن به قتل میرسم، ولی بدان که «لا یوم کیومک یا اباعبدالله»؛ هیچ روز و سرنوشتی مانند روز و سرنوشت تو نیست.
ای ابا عبدالله زیرا روزی بر تو خواهد آمد که سی هزار نفر از مردمی که خود را مسلمان میدانند و مدعی هستند که از امت جد ما محمد صلی الله علیه و آله هستند، تو را محاصره کرده و برای کشتن تو و جسارت به اهل بیت تو و اسارت خاندان تو و غارت اموال آنها اقدام میکنند، در این هنگام است که خداوند لعن خود را بر خاندان امیه فرو فرستد و از آسمان خون و خاکستر فرو ریزد و همه مخلوقات حتی حیوانات درنده در بیابان ها و ماهیان در دریاها بر مصیبت تو گریه کنند»
السلام علیک یا ابا عبدالله
تترون های ژاپنی
عطرهای فرانسوی
برنجهای پاکستانی
چای های هندی
در "عزای تو "همه ی جهان جمع اند
ما هم امده ایم ....
با نامه های "کوفی ".....!
چیزی عوض نشده ...
فقط تقویم ها شیک تر شده اند!
و سال هاست دو روز پشت سر هم، "سر خ اند "
می گویی نه
مسلمی بفرست ...
تا از بلندترین برج پایتخت
پرتش کنیم !
به یاد لبان تشنه ات
ظهر عاشورا ...
شربت زعفرانی نوشیدیم
در جام های کریستال.....!
شب عاشوراست
چراغ های شهر را خاموش کنید!
بگذارید
آنها که می خواهند کنار دریا بروند؛
بروند ....
آن طرف
راه را بر کاروان تو بسته اند ...
این طرف
چه راه بندی ست جاده شمال ....!
کربلا....یکشنبه پنجم محرم الحرام سال 61 هجری قمری
نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و به لشکر عمر بن سعد می پیوندند. نوشته اند: شیث بن ربعی با هزار سوار به سوی کربلا روان شد.
عبیدالله عده ای را مأموریت داد تا در مسیر کربلا بایستند و از حرکت کسانی که به قصد یاری حسین(ع) از کوفه خارج می شوند، جلوگیری کنند.
چون گروهی از مردم می دانستند که جنگ با امام حسین(ع) در حکم جنگ با خدا و پیامبر است، در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار می کردند. نوشته اند: فرماندهی که از کوفه با هزار جنگجو حرکت کرده بود، چون به کربلا رسید، سیصد یا چهارصد نفر همراه او بودند و بقیه چون اعتقادی به این جنگ نداشتند، اقدام به فرار می کردند.
از سخنان امام حسین(ع) با سپاه دشمن
« هیهات ما تن به ذلت نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای ما ذلت و خواری را نپسندیدند. دامنهای پاکی که ما را پرورده است و سرهای پرشور و مردان غیرتمند هرگز فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند.
قصر بنی مقاتل... چهارشنبه اول محرم الحرام سال 61 هجری قمری
گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند. حضرت از آنها پرسید: ایه به یاری من می آیید؟ بعضی گفتند: دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی دیگرگفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم. مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم.
حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. امام(ع)همانگونه که سوار بر مرکب بود، مختصری به خواب رفت. پس از بیداری کلمه ی استرجاع(انا لله و انا الیه راجعون) را تکرار می کرد.« علی اکبر جلو رفت و علت را جویا شد؛ حضرت فرمود: اسب سواری جلو من در خواب ظاهر شد و گفت: این قوم شبانگاه در حرکت است و مرگ به استقبالشان می آید.» علی اکبر گفت:« پدرم! ایا ما بر حق نیستیم؟» حضرت فرمود:« سوگند به خدا که ما بر حقّیم.» علی اکبر گفت:« پس ما را باکی از مرگ نیست.» امام فرمود:« خدا تو را جزای خیر دهد.»* حسین(ع) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود:
پس اگر ما را یاری نمی کنی خدای را بپرهیز از این که جزو کسانی باشی که با ما می جنگد. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را به رو در آتش می افکند.
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
آفتاب محرم برمی اید و کربلای دل را در پرتو خود می سوزاند.
سرخی بیرق ایستادگی از گلدستة دست ها بالا می رود و در باد به حرکت در می اید.
نام شهید شب اول محرم
هر یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.
شب اول: مسلم بن عقیل
مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.
10 روز دگر مانده فقط تا به محرم
نگرانم...نگرانم...
نكند خواب بمانم؟
نكند بغض من از شدت غم،نه ببارد،نه بكاهد،ابد الدهر بماند...؟
نكند اشك نريزم؟
نكند كرب و بلا و نجفم را ندهي حضرت ارباب؟
نكند باز نخوانم كه حرم،اهل حرم،مير و علمدار نيامد؟
نكند باز بمانم؟
نكند پاى پياده حرم ات باز بماند به دلم حسرت و آهش...؟
نگرانم..نگرانم...نكند دير شود،جاى بمانم