در دفترم هزار معما نوشته ام،
یعنی که باز نام شما را نوشته ام...
خورشیدِ پشت کوه...ببین دفتر مرا،
امشب هزار مرتبه، فردا نوشته ام...
هر چند مرده ام، به امید کمی نفس،
این نامه را برای مسیحا نوشته ام...
اصلا قبول، دیر رسیدم سرکلاس،
اما اجازه..؟! مشق شبم را نوشته ام...
عمریست روی تخته سیاه نگاه من،
تصمیم...نه! که غیبت کبری نوشته ام...
پشت در کلاس فقط گفته ای و من،
از درس انتظار تو املا نوشته ام...
جان مرا بگیر و بیا! من در این غزل،
خود را برای روز مبادا نوشته ام...
از عمق چشمهایم تمامِ مرا بخوان،
من نامه ای بلند ولی نا نوشته ام...
زنگ کلاس ... بغض تو... موضوع انتظار،
از جمعه های غم زده انشاء نوشته ام...
آقا ببخش! در ورق خیس زندگیم،
خطم بدست و باز شما را نوشته ام...
سرتاسر حروف الفبات عشق بود،
آقا نگو! بدون الفبا نوشته ام...