برای روشن شدن این مساله به بررسی سخنانی از حجت الاسلام علیرضا پناهیان در هیئت شهدای گمنام تهران که در ایام شهادت امام صادق(ع) سال93 ایراد شده است، می پردازیم.
"داستانهای زیادی اینجا وجود دارد و اگر فرصت شود در این مباحث تاریخی به زمان امام صادق(ع) برسیم و ماجرای عجیب قیام نکردن امام صادق(ع مطالب را گفت. اینکه مکرر پیش امام میآمدند که شما قیام کنید فقط روی حساب درکشان نبوده، روایت داریم که بنا بوده لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِیِنِ کُلِهِ، در زمان امام صادق(ع) رخ دهد بعدازاینکه درب خانه امام(ع) را به آتش زدند کار عقب افتاد و کار به غیبت صغری و بعد به غیبت کبری کشید. وگرنه اینکه میآمدند از امام صادق(ع) تقاضا میکنند بر اساس یک مبنایی بوده است میدیدند زمینه چقدر بالا است. در واقع بنیالعباس رسماً بخاطر «مظلومیت اهلبیت» قدرت پیدا کردند.
میشود اینجور تعبیر کرد اگر امام صادق(ع) قیام میکردند بیتردید موفق میشدند، تجربه تاریخی بنیالعباس هم در آن مقطع نشان میدهد که هرکسی به نام اهلبیت موفق میشد، حالا خود اهلبیت قیام کنند موفق نمیشدند؟! اینکه امام(ع) قیام نکردند این موفقیت نبود بلکه به نظر بنده حقیر میرسد حضرت دنبال یک موفقیت پایدار نه موفقیت ناپایدار بودند! وقتی تاریخ را نگاه میکنید نمیتوانید این معنا را رد کنید که «اگر امام صادق(ع) قیام میکردند موفق میشدند» و موجی ایجاد میشد و حکومت را به دست میگرفتند بنیالعباس در همان عصر هم عِده و عُده آنچنانی نداشتند، به همین دلیل وقتی جنبش و حرکت خود را آغاز کردند صریحاً اسم خودشان را مطرح نمیکردند.
بر اساس چیزی که دیده میشود تمایل حضرت به این نبوده که بخواهند بصورت مقطعی مؤمنین را از حاکمیت برخوردار کنند. برای چه حضرت میخواستند حکومت ناپایدار تشکیل نشود؟
وقتی شرایط برای موفقیت پایدار مهیا نیست؛اگر با موفقیت ناپایدار کنار بیایید؛ همان تعداد یاران خوبی هم که در اطرافتان هست را به کشتن می دهند. دلیل این سخن من واقعه با کربلا است. در کربلا خوبها دور اباعبدالله حسین(ع) جمع شدند و همگی به شهادت رسیدند در حالیکه ائمه هدی نمیخواستند این کار را بکنند.
وقتی یاران به امام حسن مجتبی(ع)-نعوذبالله- به ایشان می گفتند "یا مذل المؤمنین"، "شما ما مؤمنین را ذلیل کردید!" حضرت میفرمود من به نفع و برای بقای شما این کار را کردم، اگر من قیام کرده بودم همه شما نابود شده بودید.
اهلبیت عصمت و طهارت بهویژه امام صادق(ع) که در معرض به دست گرفتن حاکمیت دینی بودند آن را نپذیرفتند چون منجر به حاکمیت ناپایدار میشد. منجر میشد همین ریشه هایی که در خاک هستند خشکیده شوند و به شهادت برسند. امام صادق(ع) صریحاً وقتی اطرافیانشان میآمدند از ایشان تقاضا میکردند که شما قیام کنید، مباحثی را به زبانهای مختلف مطرح میکردند. شیعه تنوری، دست در جیب هم بردند دو تا از نمونههایش است که انتظار و توقعشان را برای برقراری حاکمیت خیلی بالا میبردند، با شما که نمی شود جامعه را اداره کرد. اگر بخواهیم جامعه را اداره کنیم، یارانی میخواهیم که شیعه تنوری باشند.
مسئله اجتماعی امام صادق(ع) که همه شیعیان به آن تصریح میکردند این است که چرا شما قیام نمی کنید، در روایت هم بنا بوده قیام و ظهور رخ بده و قصه تمام شود. بداء حاصل شده و خدا تصمیمش را تغییر داده است به خاطر همین که خوبان سطح عالی نداشتند. فاجعه زمان امام صادق(ع) این است که خوبان سطح عالی نداشتند! اتفاقی که خودش را به صورت فاجعه نشان نداد، چون حضرت صبر کردند.
ابومسلم خراسانی نامه نوشت. حضرت فرمود: "ما انت برجالی" نه زمانه، زمانه من است و نه تو آدم من هستی. این کلام حضرت نشان میدهد ما باید دو کار کنیم یکی اینکه خودمان از رجال حضرت باشیم یکی اینکه زمانه را تغییر دهیم زمانه حضرت کنیم. شما خودت هم از رجال حضرت بشوید زمانه را تغییر ندهید باید در خیمه خصوصی خدمت حضرت بقیهالله الاعظم ارواحنا له الفدا برسید سر روی زانوی ایشان بگذارید و اشک بریزید و برگردید بیرون. زمانه باید زمانه حضرت شود باید زمان را تغییر دارد.
هر کس هر شغلی دارد کاسب، طلبه و دانشجو، در آن فضا آدم حضرت ولی عصر(ع) شوید و زمانه را زمانه حضرت قرار دهیم. این دو کار را باید بکنیم تا حضرت قیام و ظهور کند.
صبا | 12:43 - 1394/6/5/yaranemonji |
عالی بود خواهری |
خانم چادری | 23:29 - 1394/6/1/7 |
عالی بود عزیزم موفق باشی خدا اجرت بده پاسخ:تشکر |