سیزده قرن

 

تو تماما سیزده قرن است حاضر مانده ای

ما تماما سیزده قرن است غایب مانده ایم

روز و شب بازار در بازار دنیا می خریم

جای تو درگیر عید و این مطالب مانده ایم

لطف مستاجر شدن دیدار صاحبخانه است

آه ما محروم از دیدار صاحب مانده ایم

[ 14 / 1 / 1394 ] [ 16 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1525 ] [ نظرات () ]
سر کلاف را گم کرده ایم

 

سر کلاف را گم کرده ایم

همیشه نشسته‌ایم و پشت سر هم برایش «باید» بافته‌ایم. لیست بلند بالایی از «باید»ها ساخته‌ایم تا او بیاید و همه‌شان را به تنهایی بر دوش بکشد. تمام درد‌های جامعه بشری را به تنهایی مداوا کند و تمام انتظارات ما را برآورد. هر چه فکر می‌کنم یادم نمی‌آید جایی به خودم گفته باشم«آقا از من چه انتظاری دارد؟»
خوب که فکر می‌کنم، می‌بینیم ما شده‌ایم درست لنگه بنی اسرائیلی‌هایی که به موسایشان گفتند: «ما همین جا نشسته‌ایم؛ تو با خدایت برو و دشمنان را از ارض موعود بیرون کن؛ بعد ما می‌آییم و با آرامش در آن سرزمین زندگی می‌کنیم.»

بقیه در ادامه مطلب

ادامه مطلب

موضوعات: دلنوشته , ,
[ 14 / 1 / 1394 ] [ 16 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1428 ] [ نظرات () ]
این روزها نجوا ، نجوای العجل است

 

ای پسر فاطمه ...

امروز گرچه دستمان تهی ست و سرد ، اما دل همواره لبریز گرمای

عشق توست !

این روزها نجوا ، نجوای العجل است برای ظهور منجی ...

که البته شیطان کمر همت خود را بسته تا این واژه را نیز همچون

انسانیتِ انسان ها ، به بازی گرفته و باب میل خود معنا بخشد ...

اما به خداوندگاری که در هیچ کجای دنیا نیافتم همچو او را ، که تو تنها

آرامشبخش این همه بشر هستی و تنها تو منجی بودی و می مانی !

عزیز زندگانیم ... گرچه دل ، تنگ است ، اما مجال تنگ تر ...

فقط می خواهم بگویم : امروز همچو هرجمعه دیگر ،

دستان منتظرانت دخیلند بر آستان پر مهر خداوند ، تا مگر ...!

موضوعات: دلنوشته , ,
[ 14 / 1 / 1394 ] [ 16 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1154 ] [ نظرات () ]
مفهوم زندگانیم ...

 

مهدیا

هر دم که فرو می بریم ، به شوق عطر حضور توست ؛ ورنه این هوا

غریب است ... و همچو بغضِ گلوی تمام دلشکستگانت ... سنگین !

مفهوم زندگانیم ...

از گذشته هیچ کودکی به دنیا نیامد مگر با ... گریه ؛

حال این گریه از کجا بود ؟ فقط خدا می داند ...

همواره اندیشیده ایم ، که شاید از فراغ تنها آغوش مهربان و بی منت

بود ؛ و این بغض و گریه ، بر گلو می ماند و پنهان بود تا ... وصال !

اما امروز چه بر سر انسان آمده که قهقهه می زند ،

بر آن هق هق عاشقانه ؟!

این شریف ترین مخلوق چه کرده که ،

پلیدترین مخلوق او را به سخره گرفته است ؟

صدای قهقهه های شیطان آزارم می دهد ،

حتی گوش خراش تر از آنروز است ...

همانروز که ... هبوط یافتم !!!!!!!!

موضوعات: دلنوشته , ,
[ 14 / 1 / 1394 ] [ 15 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1256 ] [ نظرات () ]
این منم ... رو سیاه ترینِ منتظرانت

 

مهدی جان !

این منم ...

رو سیاه ترینِ منتظرانت !

به ستوه آمده از این همه نخوت و کینه و بوی تعفنی که دنیا را فراگرفته است !

از کودکی آموختم وآموختیم که : دنیا مرزعه آخرت است ؛

پس ... هرچه داشتیم ، کاشتیم !

"اندک اندک" ، هرچه که بود ... !

وامروز این مزرعه با تمام اندک محصولش ، غرق آتشی از کینه و نفرتِ شیطان است!

نفرتی که منِ انسان* ، بازیگر آنم !

جانم به فدایت ...

امروز در این هوای غبار آلود ، چَشم ، چَشم را نمی بیند ، چه رسد که دل ... دل را

آقا جانم دریاب ما را

موضوعات: دلنوشته , ,
[ 14 / 1 / 1394 ] [ 15 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1012 ] [ نظرات () ]
جمعه ی وصل...

 

خداوندا  امروز جمعه است...

 

دلم می گیرد و به یاد آقایم دلتنگ تر از همیشه ام !

 

من نیز همچون تمام منتظرانِ سرورم ، هرجمعه کمتر پلک می زنم تا

 

زودتر ببینمش ! هرجمعه که کوچه پس کوچه های دل را آب و جارو

 

می کنیم ، برای استقبال از گامهایی که معطر به عِطر گل یاس اند ...

 

همه در این اندیشه ایم که : " این جمعه ... جمعه ی وصل است ؟"

موضوعات: دلنوشته , ,
[ 14 / 1 / 1394 ] [ 10 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 916 ] [ نظرات () ]
چه می‌شود که بیایی؟


تویی که در نفست می‌وزد شمیم بهار
بیا به کوچه ما، عطر نرگسانه بیار

تو جاودانه‌‌تر از حس آفتاب و درخت
تو عاشقانه‌تر از شوق آب و شالیزار

برای از تو سرودن بهانه لازم نیست
حکایت نفس است و حلاوت تکرار

چه عطری از تو در آفاق من پراکنده ست
که شعر، مست شده، واژه را نمانده قرار

چقدر شعر من از واژه "تو" لبریز است
چقدر ذوق من از انتظار تو سرشار

چقدر بی تو نفس می‌کشم؛ دریغ از من
چقدر خسته ام از این هوای تیره و تار

چه می‌شود که بیایی؟، چقدر رویایی است
در این سیاه زمستان، طلوع صبح بهار

[ 14 / 1 / 1394 ] [ 10 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1758 ] [ نظرات () ]
نسیم صبح، نوشتم به اشک دیده بیا

 

نسیم صبح، سلامم ببر به محضر دوست

بگوی حال دل خسته ام تو در بر دوست


نسیم صبح، چو بر زلف او گذر کردی

بیار همره خود بوی مشک و عنبر دوست


نسیم صبح، به آهنگ عشق و ناز برو

ببوس از طرف من ز پای تا سر دوست


نسیم صبح، دو چشمم به راه می باشد

که اوفتد به دو چشم سیاه منظر دوست


نسیم صبح، به تیر نگاه او سوگند

هزار کشته فتاده به کوی و معبر دوست


نسیم صبح، نوشتم به اشک دیده بیا

پیام من برسان از وفا به کشور دوست


بگوی هاشمی خسته دل چنین خواهد

که لحظه ای بنشیند مگر برابر دوست

[ 14 / 1 / 1394 ] [ 10 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1267 ] [ نظرات () ]
عجب عیدی بود

 

عجب عیدی بود

ابتدایش با مادر ارباب شروع شد

حال پایانش با مادر سقا.

اللهم عجل لولیک الفرج

موضوعات: مناسبتها , ,
[ 14 / 1 / 1394 ] [ 1 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1551 ] [ نظرات () ]
13 به در یعنی:

 

ای وای مادرم....
13 به در یعنی:
 نگاه منتظر سیزده معصوم
 به در سوخته ...

العجل آقا جان ..

موضوعات: مناسبتها , ,
[ 13 / 1 / 1394 ] [ 22 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1531 ] [ نظرات () ]
گره بر چمن

 

ای که دنبال گره انداختن بر چمنی...

گره ها باز کند به یک نظر ام البنین...

شب سیزده بدر امسال حواست باشد...

عرش در سوگ نشسته با امیر المومنین...

موضوعات: مناسبتها , ,
[ 12 / 1 / 1394 ] [ 21 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1520 ] [ نظرات () ]
صل الله علیک یا ام البنین

 

خوب است بانوان جهان اینچنین شوند

چون خاک پای فاطمه بالا نشین شوند

حالا که درک خلق به زهرا نمیرسد

خوب است بانوان همه ام البنین شوند


 صل الله علیک یا ام البنین

 سلام الله علیه و آله

موضوعات: مناسبتها , ,
[ 12 / 1 / 1394 ] [ 21 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1225 ] [ نظرات () ]
آخرین مطالب
فطرس (1395/02/22 )
مولا (1394/11/20 )
یا... (1394/11/05 )
ای مسیح من... (1394/10/21 )
کبوترانه (1394/10/13 )
صفحات وب