بی قبله می کنیم عبادت ،نیامدی
امسال هم به جشن ولادت نیامدی
بیماری فراق تو هر شب شدیدتر
یکبار هم برای عیادت نیامدی
در جمکران شکر تو هر صبح می نهم
سر را به آستان ارادت نیامدی
شد زرد باغها و تو ای آخرین بهار
با آن قبای سبز سیادت نیامدی
در صحن چشم خسته هزاران چراغ اشک
روشن نموده ایم به یادت نیامدی
تا کی "و ان یکاد "بخوانیم گرگها
گسترده اند چشم حسادت نیامدی
دست تو باز میکند، پنجره های بسته را
هم تو سلام میکنی، رهگذران خسته را
دوباره پاك کردم و به روی رف گذاشتم
آینه قدیمی غبار غم گرفته را
پنجره بی قرار تو، کوچه در انتظار تو
تا که کند نثار تو، لاله ی دسته دسته را
شب به سحر رسانده ام، دیده به ره نشانده ام
گوش به زنگ مانده ام، جمعه ی عهد بسته را
این دل صاف کم کمک، شدست سطحی از ترك
آه … شکسته تر مخواه، آینه شکسته را
هرکسی را می نگرم پر درداست
در پی آمدن یک مرد است
غم مخور آمدنش نزدیک است
روز پرچم زدنش نزدیک است.....
یا صاحب الزمان ادرکنی............
یا اباصالح....
خوشتر از قالى كرمان غزلى ساخته ام
نخ به نخ زير قدمهاى تو انداخته ام
من همان قالى واخورده ی خاك آلودم
كه دلم را به تمناى دلت باخته ام...
![](http://yaranemonji.loxblog.com/upload/y/yaranemonji/image/phoca_thumb_l_emam-zaman_(4).jpg)
عشق تبعیدی است، حال و روز انسان خوب نیست
از سر رندان عاشق، شور مستی رفته است
ساقی و مِی نیست، حال مِی پرستان خوب نیست
فصل پاییز است و فصل برگریزان بهار
در غیاب بوی گل، حال گلستان خوب نیست
سخت آلوده ست در فصل زمین، آب و هوا
از تب آلودگی، محصول باران خوب نیست
صورِ اسرافیل جنگ است اینکه می آید به گوش
گشته حال و روز این دنیا پریشان، خوب نیست
عصر دَجّال است و مولانای بیدل، بی چراغ !
شبچراغ معرفت کو؟ حال عرفان خوب نیست
عصر دَجّال است و عصر خولی و ابن زیاد
حال و روز بوذر و مقداد و سلمان، خوب نیست
می تراشد بار دیگر بُت، بشر از زور و زر
بر خدای خویش انسان، کرده عصیان، خوب نیست
و اما بعد :
با تمام این مصائب، عاشقم بر زندگی
«تا شقایق هست»، نا شکری، مسلمان! خوب نیست
صبح نزدیک است، شکی نیست، فردا روشن است
شِکوه از چرخ فلک، ای حضرت جان! خوب نیست
صبح نزدیک است و آن سردار می آید ز راه
گر نباشی از ظهور او غزلخوان، خوب نیست
عشق پیروز است، شکی نیست، پیروز است عشق
عشق پیروز است، وقتی حال شیطان خوب نیست
رضا اسماعیلی (دبیر صفحه شعر ماهنامه موعود)
بسم الله الرحمن الرحيم
ياايهاالعزيز!مسّنا و اهلنا الضر وجئنا ببضاعت مزجاه و اوف لنا الکيل و تصدق علينا
ان الله يجزی المتصدقين...!
((ماه کامل))
خبر آمدنت آمده از راه ، بيا
سربزن از دل يک جمعه ی ناگاه بيا
ماه کامل نشود تا تو نيايی آقا
تاکه کامل بشود نيمه ی اين ماه بيا
عهدکرديم و شکستيم و گذشتی صد بار
بازهم با دل آلوده ی ما راه بيا
نفس آلوده زمينگير گناهند کرده
ديگر از دست همه خسته شدیم ، آه بيا
چاه غفلت شده سهم همه ی ما بی تو
يوسف قافله يک سر به لب چاه بيا
جمعه ها رفت ولی جمعه موعود نشد
جمعه ها می رود ای جمعه ی دلخواه بيا
گفت شاعر خبر آمد,خبری در راه است
خبر آمدنت آمده از راه ، بيا...
رو به گندمزارها ميآيي اي مولاي گندمگون
آيهي صلحند چشمان شما ـ «والتين والزيتون»
ابروانت خط نستعليق خطاطي زبردستند
آخرين بيت از غزلهايي خيال انگيز و يکدستند
بيتِ آخر حالتش اين است، غافلگير خواهد کرد
ـ ناز دارد ـ ميرسد هرچند گاهي دير خواهد کرد
دارد از بالا محمد (ص) هم خودش را در تو ميجويد
ميزند بر شانههاي حيدر و با شوق ميگويد:
ـ مثل زهرا(س) ميشود از دور چشمش را که ميبندد
خوب با دقت نگاهش کن علي(ع) ! مثل تو ميخندد
بي محمد(ص) مانده يثرب تا تو شب با ماه تنهايي
بي علي(ع) مانديم تا تو بازهم با چاه تنهايي
لحظهها را بي تماشايت نگو باور کنم مولا!
«من نه آن رندم که ترک ساقي و ساغر کنم» مولا!
تا کي اينجا قصهي خورشيد پنهان را بخوانم من
«يوسف گمگشته باز آيد به کنعان» را بخوانم من
با ستاره منتظر ميمانم آري صبح نزديک است
آه بيدارانِ اين شب زنده داري! صبح نزديک است
چشم آلوده کجا، دیدن دلدارکجا؟
دل سرگشته کجا،وصف رخ یارکجا؟
قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد..
نرگس مست کجا،همدمی خار کجا؟
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه توست..
ورنه عشق تو کجا،این دل بیمارکجا؟
هر که را تو بپسندی بشود خادم تو..
خدمت عشق کجا،نوکر سربار کجا؟
کاش در نافله ات نام مراهم ببری..
که دعای تو کجا، عبد گنه کارکجا؟
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــــــــرَج
بسـِم الله....
آقـآۍ مـــــَـــــن ...
عآشــِـق خَستـہ دلَـت
باز ڪَمے غَمگیـــن است
اے وآی ،غَـم دوریتان وآے عَجـَب سَنگیـــن اَست ...
"اربابــــــــَــم دریابــــــَــم..."
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بی افتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خوار شدن هم دارد
عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمش
چشم بیمار شده تار شدن هم دارد
آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده
این همه عقده تلمبار شدن هم دارد
از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند
لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد
نکند منتظر مردن مایی آقا!!!
این بدی مانع دیدار شدن هم دارد
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
وضو و اذان و نماز و قنوتم
بدون ولایت صفایی ندارد
دلی که نشد خانه ی یاس نرگس
خراب است و ویران بهایی ندارد
بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد
دانلود:فایل ویدیویی
دانلود:فایل صوتی